درسادرسا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

درسا وروجک مامان و بابا

قلیون کشیدن درسا

دیروز جمعه 92/01/30 رفته بودیم شهمیرزاد شما رو روی تخت گذاشتم قلیون هم اونجا بود رفتی سراغش و از اونجایی که هر چیزی رو میبینی میزاری دهنت این رو هم گرفتی دهنت،ژستات خیلی خوشگل شد مث حرفه ای ها تو اینکار.البته تا حالا قلیون کشیدن رو ندیدی گلم   عاشق این یکی عکستم خیلی ناز شده عزیزممممممممممممممم   ...
31 فروردين 1392

کارهای جدید

با صدای آهنگ شروع میکنی رقصیدن خودتو بالا پایین میندازی دسای نازتو میبری بالا و باز و بسته میکنی. مدل رقصیدنت هم تغییر کرده میز و صندلی رو میگیری و راه میری.بعدش دستات رو ول میکنی یه چند ثانیه ای خودتو نگه میداری. قاشق که میدیم دستت خودت درستش میکنی و از دسته اش  میگیری تو دستت الهی مامان فدات شه متوجه میشی کدوم وری باید بگیری.و میزنی به هرچی جلوته.یا اصرار داری قابلمه غذارو هم بزنی. خاله زهرا وقتی میگه بزن قدش دستت رو میاری بالا و میزنی به دست خاله تا من مامانی یا خاله ها عروسک دست میگیریم حسودی میکنی و سریع میای بغلمون .5شنبه خانه مامانی مریم بودیم خاله زهره ی عروسک گرفت بغلش و گفت نازی نی نی نازی نی نی تو...
31 فروردين 1392

سفر به اصفهان و شیراز

سلام فرشته آسمونی مامان چهارشنبه 21 فروردین به همراه خانواده بابا رفتیم اصفهان،شب رو خونه زنعموی بابا خوابیدیم صبح حرکت سمت شیراز.بین راه از پاسارگاد و تخت جمشید دیدن کردیم. فردا صبح رفتیم حافظیه،سعدیه و باغ ارم.که شما یا خواب بودی یا بد اخلاق و نتونستیم ازت زیاد عکس بگیریم.بعد از ظهر رفتیم ارگ کریم خان،شاهچراغ و دروازه قرآن.صبح روز شنبه رفتیم آبشار مارگون که جای واقعا قشنگی بود،به دلیل سردی هوا شما اصلا از ماشین پیاده نشدی.شب رسیدیم اصفهان و یکشنبه شب هم رسیدیم به شهرو دیار خودمون. سفر سختی برای من و شما بود خیلی خیلی خسته شدیم چون هم زمان کمی داشتیم بیشتر در حرکت بودیم و هم اینکه شما تو ماشین خیلی بد اخلاقی و بی قراری میکردی منم ح...
31 فروردين 1392

9 ماهگی

سلام گل نازم ماهگیت مبارک عمر مامان.    اینم کیک 9 ماهگیت که خاله زهرا زحمتش رو کشیدند.     اینم نفس مامان در حال حمله به کیک. ...
20 فروردين 1392

کارهای بامزه درسا جونم

سلام دختر ناز مامان امروز داشتی شیطونی میکردی من هم با صدای اِ اِ اِ می خواستم شما رو از اون کار منع کنم که دیدم بعد از من این حرف رو تکرار کردی و گفتی اِ ،خیلی از کارت تعجب کردم .دوباره به کارت ادامه دادی ،بهت گفتم دست نزن تو شروع کردی به دس دسی،الهی مامان فدات شه من که منظورم دس دسی نبود نازنینم. دیروز مامان مریم جاروشارژی رو روشن میکرد بعد که خاموشش میکرد شما صدای جارورو در می آوردی. قربون دختر خودم با نمک ریختنش.
17 فروردين 1392

سفر نوروزی

سلام عروسک نازم صبح 8 فروردین با مامانی مریم و بابایی و خاله ها حرکت کردیم سمت شمال از جاده کیاسر.بین راه رفتیم دریاچه الندان برای استراحت و خوردن صبحانه. فدای انگشتای نازت،چی میشمری؟   در حال خوردن نون.نفسممممممممممممممم     بعد از ظهر رسیدیم قایمشهر خونه پسر عمه مامانی.جمعه عصر رفتیم لفور و از سد البرز دیدن کردیم.         شنبه صبح رفتیم دریای فرح آباد،دریا طوفانی و سرد بود نتونستم ازت عکس بندازم.بعد هم حرکت سمت دماوند(آبسرد).دوشنبه هم اومدیم سمت شهر و دیار خودمون.شما نازنین مامان،سرما خوردی و من دوست داشتم زودتر برسیم خونه تا بتونم بهتر بهت رسیدگی کن...
16 فروردين 1392

تحویل سال

سلام دختر ناز مامان روز تحویل سال شما به خاطر درد دندون شروع کردی گریه یه مقدار استامینوفن دادم بهت که خدارو شکر بهتر شدی.به خاطر وجود نازنینت من و بابا کلی شاد بودیم و اولین تحویل سال سه نفرمون رو جشن گرفتیم.     اولین بهارت مبارک عزیز دردونه.   قربون اون خنده قشنگات       ...
6 فروردين 1392
1